هو
بدان که اهل وحدت میگویند که وجود یکی بیش نیست و این وجود، خدای تعالی و تقدس است و به غیر از وجود خدای، وجود دیگر نیست. و امکان ندارد که باشد. و دیگر آنکه میگویند که اگر چه وجود یکی بیش نیست اما این یک وجود، ظاهری دارد و باطنی هم دارد.
چون این مقدمات معلوم کردی اکنون بدان که اهل وحدت میگویند که باطن این وجود، یک نور است و همین نور است که جان عالم است و عالم مالامال این نور است. نوری است نامحدود و نامتناهی و بحری است بی پایان و بی کران. حیات و علم و ارادت و قدرت اشیا از این نور است و طبیعت و خاصیت و فعل اشیا از این نور است. بینایی و شنوایی و گویایی و گیرایی و روایی اشیا از این نور است ، بلکه خود همه این نور است و اگرچه صفات و افعال و اسامیاشیا از این نور است اما این نور یکی بیش نیست و افراد موجودات به یک بار مظاهر این نور اند. هر یک دریچه اند از ظهور این نور و صفات این نور از این جمله دریچه ها بیرون تافته است.
ای درویش!
این نور، اول و آخر ندارد و فنا و عدم را به وی راه نیست. دریچه ها نو میشوند و کهنه میگردند و به خاک میروند و از خاک باز میآیند و میباشند.
خود میآیند و خود میرویند و خود میرویانند و خود میزایند و هر یک آنچه ما لابد ایشان است تا به کمال خود رسیدن، با خود دارند.
و این نور بر مظاهر خود عاشق است از جهت اینکه این نور در این مظاهر، جمال خود را میبیند و صفات و اسامیخود را مشاهده میکند. و از این جاست که روح آدمیبر جسم خود عاشق است، از جهت آنکه جسم آدمیمظهر صفات آدمیاست و روح در جسم، خود را میبیند و صفات و اسامیخود را مشاهده میکند. و از این جا گفته اند خود را بشناس تا خدای را بشناسی. اکنون چون دانستی که این یک نور است که جان عالم است و افراد عالم جمله مظاهر این نور اند، پس اگر گویند که ماییم که بودیم و ماییم که هستیم و ماییم که باشیم راست باشد و اگر گویند که نه ماییم که بودیم و نه ماییم که هستیم و نه ماییم که باشیم هم راست باشد.
ای درویش
افراد موجودات نسبت به این وجود هیچ یک بر دیگر مقدم و هیچ یک از دیگر موخر نیستند. از جهت آنکه نسبت هر فردی از افراد موجودات، به این وجود همچنان است که نسبت هر حرفی از حروف این کتاب به کتابت و مداد. از این جا گفته اند که از تو تا به خدای راه نیست نه به طول و نه به عرض. افراد موجودات نسبت به یکدیگر بعضی مقدم و بعضی موخرند و بعضی ماضی و بعضی مستقبل.
زبده الحقایق – شیخ عزیز الدین نسفی عارف قرن هفتم